پیچک فایل

سیما فایل دانلود مقاله گزارش کارآموزی پروژه نمونه سوال

پیچک فایل

سیما فایل دانلود مقاله گزارش کارآموزی پروژه نمونه سوال

دانلود مقاله هیدرولوژی اقلیم منطقه سبزوار

مقاله هیدرولوژی اقلیم منطقه سبزوار

مقاله هیدرولوژی اقلیم منطقه سبزوار

مقاله هیدرولوژی اقلیم منطقه سبزوار

پیشگفتار 1

فصل اول: نکاتی چند راجع به تحقیق

1-1- انگیزه و انتخاب موضوع 5

2-1- طرح مسئله 6

3-1- فرضیه ها 7

4-1- مطالب مورد مطالعه 8

5-1- روش تحقیق 9

فصل دوم: تشریح خصوصیات منطقة مورد مطالعه

1-2- موقعیت و وسعت 14

2-2- آب و هوا 17

3-2- هیدرولوژی 19

4-2- زمین‌شناسی 22

5-2- منابع اراضی و خاک 24

1-5-2- تیپ کوهستان ها 28

2-5-2- تیپ‌تپه‌ها 28

3-5-2- تیپ فلاتها و تراسهای فوقانی 28

4-5-2- تیپ دشتهای دامنه 29

5-5-2- تیپ دشتهای روخانه‌ای 29

6-5-2- تیپ دشتهای سیلابی 30

8-5-2- تیپ واریزه‌های بادبرنی سنگریزه‌دار 30

9-5-2- تیپ آبروفتهای بادبزنی شکل سنگریزه‌دار 31

10-5-2- تیپ اراضی متفرقه 31

6-2- کشاورزی 33

7-2- تیپ گیاهی 34

فصل سوم: موقعیت و زمین شناسی سبزوار و دشتهای آن

1-3- موقعیت سبزوار 41   

1-1-3- موقع ریاضی 41

2-1-3- موقع نسبی 41

2-3- موقعیت دشت جوین 42

1-2-3- موقع ریاضی 42

2-2-3- موقع نسبی 42

3-2-3- ائوسن 43

4-2-3- اتولیکوسن 44

5-2- میوسن 44

فصل چهارم: آب و هوا

1-4- توده‌های هوا مؤثر در منطقه: 47

1-1-4- توده هوای مدیترانه 47

2-1-4- توده‌ هوای پر فشار سیبری 47

3-1-4- توده‌های شمالی و غربی 48

4-1-4- توده های خزری 48

2-4- تیپ اقلیم مو رد مطالعه 49

1-2-4- روش دمارتن 49

3-4- عناصر اقلیمی‌ 52

1-3-4- شمار روزهای یخبندان 53

2-3-4- تعداد ساعات آفتابی 53   

3-3-4- رطوبت نسبی 54

4-3-4- باد 55

5-3-4- بارندگی 55

فصل پنجم: ژومرفولوژی‌ شهرستان

1-5- تأثیر فرایندهای درونی و بیرونی در مرفولوژی منطقه 66

1-1-5- فرایندهای دروزنی (تکتونیک و ساخمان زمین) 66

2-1-5- فرایندهای بیرونی 67

2-5- واحدهای ژئومرفولوژی منطقه 68

1-2-5- واحد کوهستان 68

1-1-2-5- قلل فرسایش یافته 71   

2-1-2-5- واحد تپه ماهوری 71

2-2-5- واحدهای مخروطه افکنه‌ای 72

3-2-5- واحد دشت 72

فصل ششم: هیدرولوژی آبهای سطحی شهرستان

مقدمه: 74

1-6- حوضة آبریز  دشت سبزوار 81

1-1- 6- کال انجمنه 81

2-1-6- کال ششتمد 82

3-1-6- رودخانه کیذور 83

4-1-6- رودخانه رودآب سبزوار 84

5-1-6- رودخانه سلیمانیه 85

6-1-6- رودخانه شمس آباد 87

7-1-6- رودخانه گزوا 86

8-1-6- رودخانه بالش آباد 87

9-1-6- رودخانه دلبر 88

10-1-6 رودخانه ریوند 89

11-1-6- رودخانه کراب 90

12-1-6- رودخانه بفره 90   

13-1-6- روخانه مهر 91

14-1-6- رودخانه استر بدر 92

15-1-6- رودخانه کال شور سبزوار 93

16-1-6- رودخانه سنگرد 94

2-6- حوضة آبریز دشت جوین و سلطان آباد 95

مقدمه 96

1-2-6- رودخانه جوین (کالشور جوین) 99

2-2-6- رودخانه مشکان 99

3-2-6- رودخانه سرولایت (نشیب) 101

4-2-6- رودخانه کایستان 103

5-2-6- رودخانه ترسک 107

6-2-6- رودخانه ارگ 108

فصل هفتم: هیدرولوژی آبهای زیرزمین شهرستان

مقدمه: 110

1-7- دشت سبزوار 112

1-1-7- چاه‌ها (عمیق و نیم عمیق) 115

2-1-7- قنوات 116

3-1-7- چشمه‌ها 118

4-1-7- نتیجه 119

2-7- دشت جوین 121

1-2-7- چاهها- (عمیق – نیم عمیق) 122

فصل هشتم: چگونگی بهره‌برداری و کیفیت منابع آن شهرستان

1-8- تأثیر سازنده‌ها در منابع آب دشت جوین- داورزن- سبزوار 124

2-8- خصوصیات لایه‌های آبدار در سه دشت 125

3-8- مطالعات ژئوفیزیک و چاههای اکتشافی 127

4-8- ضرائب هیدرودینامیکی 128

5-8- بررسی نقشه‌های کم عمق و تراز آب زیر زمینی 129

6-8- بهره‌برداری از منابع آب زیر زمینی 133

7-8- حداکثر ظرفیت مجاز بهره‌برداری از منابع آب زیرزمینی در دشت سبزوار 137

8-8- کیفیت آب در سطح شهرستان 138

1-8-8- طبقه بندی آب از نظر کشاورزی 139

2-8-8- طبقه‌بندی آبهای منطقه‌ای از نظر شرب 140

1-2-8-8- دشت جوین 140

1-1-2-8-8- آبهای شرب حد فاصل ایستگاه سبزوار تا ایستگاه راه آهن بیهق 140

2-1-2-8-8- آبهای شرب حد فاصل ایستگاه بیهق تا نقاب 141

3-1-2-8-8- آبهای شرب حد فاصل ایستگاه نقاب تا سنخواست 141

4-1-2-8-8- دشت سبزوار 142

1-2-2-8-8- آبهای نواحی جنوب سبزوار 142

2-2-2-8-8- آبهای نواحی شمالی غرب سبزوار 142

3-2-2-8-8- آبهای سبزوار و شرق سبزوار 143

3-2-8-8- دشت داورزن 143

9-8- علل شوری آب شهرستان سبزوار 144

10-8- مسئلة تهاجم آبهای شور زیرزمینی به سفره آب شیرین 145

11-8 تغییرات سطح آب در شهرستان سبزوار 146

12-8- نتیجه‌گیری 150

فصل نهم: ارزیابی منابع و مسائل آب شهرستان

1-9- ارزیابی منابع آب زیرزمینی دشت سبزوار 151

1-1-9- جریان آب زیرزمینی ورودی از سفره 155

2-1-9- جریان آب زیرزمینی خروجی از سفره 155

3-1-9- برداشت از سفرة‌ آب زیرزمینی 156

4-1-9- تبخیر از سطح سفره 156

5-1-9- تغذیة‌ سفره ناشی از سیلابهای ورودی 156

6-1-9- تغذیه از آب برگشتی کشاورزی 156

7-1-9- زهکشی از سفره آب زیرزمینی 157

2-9- ارزیابی منابع آب زیرزمینی دشت جوین 159

1-2-9- نفوذ در ارتفاعات 167

2-2-9- نفوذ در دشت توسط باران 168

3-2-9- نفوذ جریانهای سطحی و سیلابی 168

4-2-9- نفوذ آب آبیاری 168

5-2-9- نفوذ فاضلاب 169

6-2-9- تخلیة‌از منابع آب زیرزمینی 169

3-9- ارزیابی منابع آب زیرزمینی دشت داورزن 169

1-3-9- نفوذ آب در ارتفاعات 169

2-3-9- نفوذ باران در دشت 170

3-3-9- نفوذ جریانهای سطحی 170

4-3-9- مقداری آب نفوذی از طریق آبیاری 170

5-3-9- نفوذ فاضلاب 170

6-3-9- وضعیت جریان خروجی دشت 172

7-3-9- نتیجه و پیشنهاد 170

فصل دهم: طرحهای عمرانی (طرحهای تغذیه مصنوعی و سدها)

1-10- کاربرد تغذیة مصنوعی 172

2-10- روشهای تغذیة مصنوعی برای منطقه 172

1-2-10- روش مستقیم یا تزریق 4 172

2-2-10- روش غیرمستقیم یا نفوذ و اداری 173

3-2-10- پخش سیلاب 173

2-3-2-10- روش تغذیه حوضچه‌ای 173

3-3-2-10- بهسازی و اصلاح بستر رودخانه‌ای 173

4-3-2-10- گودالهای طبیعی و مصنوعی 174

5-3-2-10- سدهای تغذیه: 174

6-3-2-10- خاکریزهای هلالی 174

7-3-2-10- ایجاد بانکت (چاله‌های کوچک) 174

3-10- ویژگیهای تغذیه مصنوعی در مناطق خشک و نیمه خشک 174

4-10- خصوصیات طرحهای پیشنهادی تغذیة مصنوعی 176

5-10- طرحهای تغذیة مصنوعی 177

1-5-10- محل تغذیه 179

2-5-10- روش تغذیه 179

6-10- طرح تغذیه مسیل خسروجرد 180

7-10- طرحهای عمرانی کوچک تغذیه در شمال دشت 181

8-10- طرح عمرانی مسیل رودخانة‌ سنگرد 183

9-10- طرح تغذیه رودخانة‌ جوین 183

1-9-10- ظرفیت طرح 185

2-9-10- روش تغذیه 185

3-9-10- محل تغذیه 185

فصل یازدهم: نتیجه‌گیری و پیشنهادات 

1-11- نتیجه‌گیری مطالعات 190

1-1-11- دشت سبزوار 190

2-1-11- دشت جوین 190

2-11- پیشنهادات 192

1-2-11- دشت سبزوار 192

2-2-11- دشت جوین 192

3-2-11- دشت داورزن 192

فصل دوازدهم: پیوستها

1-12- منابع مورد استفاده 195

2-12- جداول و نمودارها 200

3-12- نقشه 199

 

موقعیت و وسعت

منطقة‌ مورد مطالعه با وسعت تقریبی 000/493/1 هکتار شامل یک برگ از نقشه‌های توپوگرافی ایرای سری 551K با مقیاس 000/250: 1 به شماره Nj40-15 به نام سبزوار است که در عرض شمالی 00،  36 تا 00 ،37 (درجه) و طول شرقی 00، 57 تا 30 ، 58 (درجه و دقیقه) واقع شده است به طور کلی منطقة مورد مطالعه، اراضی اطراف سبزوار، جنوب اسفراین و قسمتی از اراضی غرب نیشابور را شامل می‌شود نقشة شمارة 1 موقعیت منطقه مورد مطالعه را نشان ‌می‌دهد .

محدودة اجرای طرح از دو بخش دشتی و کوهستانی تشکیل شده است پست‌ترین قسمت محدوده، اراضی حاشیه رود کال شور سبزوار واقع در منتهی الیه ضلع جنوب غربی است که 823 متر از سطح دریا ارتفاع دارد و بلندترین نقطه ، قلة کوه نظرگاه واقع در رشته کوههای جعنای است که 3825 متر از سطح دریا دارد این کوه به شکل رشته‌ای از غرب به شرق کشیده شده است در بخش شمالی و تقریباً در همین امتداد رشته کوه بینالود از این منطقه گذر می‌کند دست‌های حاصلخیز جوین – سلطان آباد، اسفراین- صفی آباد در میان این دو رشته گوه گسترده شده و عرصه تولید محصولات زراعی است در بخش جنوبی و در اراضی مشرف به دامنه‌های جنوبی کوهستان جغتای دشت سبزوار قرار دارد .

پیشنهادات

 دشت سبزوار:

از آنجا که دشت سبزوار خشک و بارش آن نیز اندک است، پیشنهاد می‌کنم، کشاورزان با فرهنگ مصرف آب، آشنائی کامل پیدا بکنند( این جمله فقط به آب شرب محدود نمی‌شود بلکه آب کشاورزی نیز باید خوب مصرف بشود) دوم کشاورزان تشویق به کشت محصولات کم مصرف و مقاوم به شوری بشوند، و در صورت امکان به دلیل مصرف زیاد از آبیاری غرقابی استفاده نشود و آبیاری از طریق تحت فشار و قطره ای باشد و کنترل برداشت و جلوگیری از استفاده بی رویه منابع آب زیر زمین و اجرای طرحهای تقویت منابع آب زیر زمینی نظیر تغذیه مصنوعی و ساختن سدهای کوچک و کم هزینه در جلو رودخانه های فصلی امری ضروری و اجتناب ناپذیر است

دشت جوین:

با گشترش بی رویه حفر چاههای عیمق و نیمه عمیق بعد از سالهای 1357 شمسی، اینک با محرز بودن افت مستمر سطح آب زیر زمینی و نقصان حجم مخزن در این بخش از دشت به جهت حفظ و حراست از سفرة آب زیر زمینی و جلوگیری از افزایش منابع آب توسعة مرز ممنوعیت دشت جوین را ضروری می‌دانیم ( نگارنده در سالهای 1355 خود شاهد بوده که در فاصلة 4 کیلومتری شمال راه آهن یعنی روستای ابوبسان چاههای دستی در عمق 15 متری به آب می‌رسیدند ولی حال حاضر ( 1379) در 25 متری نیز به آب نمی‌رسند ویا اینکه در حاشیة رودخانه کالا شور جوین در عمق یک و نیم متری یبه سفرة آب زیر زمینی می‌رسیدیم در حال حاضر اینطور نیست، بدلیل حفر بی رویه چاههای عیمق و پائین افتادن سطح آبهای زیر زمینی)

و از سوئی از آبی کشاورزی استفاده بهینه ای کرده، در حد امکان از آبیاری غرقابی استفاده نشود و پیشنهاد می‌کنم ساختن مخزنی بتونی و خاکی را در جلو هر یک از رودخانه ها، بخصوص رودخانه های شهرستانک- کهنه- ترسک و آب اضافی در فصول بارانی ذخیره شده و هدر نمی‌رود و باعث تقویت سفره های آب زیر زمینی می‌شود و در فصول خشک و کم باران، کشاورزان می‌توانند از آب ذخیره شده مصرف نمایند که باعث رونق اقتصاد کشاورزی منطقه می‌گردد، و همچنین چاههای عمیق از نظر آبدهی کاملاً تحت نظارت و کنترل قرار گیرند و قناتهایی که در این دشت در حال حاضر جاری هستند نهایت مراقبت و حفاظت از آنها بشود

دشت داورزن:

به منظور حفظ و حراست از سفرة آب زیر زمینی این دشت ضرورت ممانعت از افزایش منابع آب و حفظ شرایط ممنوعیت منطقه به لحاظ استحصال آب ایجاد می‌نماید لذا باید این دشت از نظر ممنوعیت حفر چاههای عمیق تمیدید شود و پیشنهاد می‌کنم تحت هیچ شرایط اجازة حفر چاه به کسی داده نشود مگر در شرایط بسیار حاد و شدید و در مصرف آب نیز اهالی منطقه بویژه کشاورزان رعایت اصول کم مصرفی و بهینه مصرفی را بنمایند به این مسئله کاملاً واقف باشند

 

دانلود مقاله نقش پل در رابطه با شهر اصفهان

مقاله نقش پل در رابطه  با شهر اصفهان

مقاله نقش پل در رابطه با شهر اصفهان

مقاله نقش پل در رابطه  با شهر اصفهان 

مقدمه 

در ارتباط با شهرهائی که با رودخانه همراه بوده اند و نقش رودخانه عامل مهمی در حیات آنها داشته است پل مطرح می شود.اصفهان شهری در کنار رودخانه ی زاینده رود به همراه موقعیت خاص خویش در منطقه پر عبور از قدیم تا کنون در ارتباط با رودخانه نقش مهمی را در جهت سازه های مختلط با پل داشته است.

یهودیه و جی دو شهر در منطقه اصفهان امروزی به وسیله پل شهرستان به بخش جنوبی رودخانه زاینده رود مرتبط می شوند.

پل شهرستان دارای چندین اهمیت در منطقه به حساب می آید در درجه اول تنها راه ارتباطی با بخش جنوبی رودخانه و در درجه بعدی به عنوان مرکز کنترل در جهت ورود و خروج اجناس باجگیری شناسائی افرادی که به منطقه وارد و خارج می شود.

گفته میشود که پلی نیز در قبل از صفویه در منطقه اصفهان ساخته می شود و این پل در جای فعلی پل خواجو قرار داشته است و با طرح اندازی جدید توسط شاه عباس برای شهر اصفهان در جهت تقویت شبکه ارتباطی خویش که بر مبنای چهار باغ قرار داشته این پل مسدود می گردد که بعدها پل خواجو طراحی می شود.

البته بایستی توجه داشت که هنوز پل خواجو در این زمان طرح نبود و پل عباس آباد پلی که در این قسمت قرار داشته مورد توجه بوده است.

بستن پل خواجو به عنوان راه ارتباطی در جهت برگردان شبکه اقتصادی از جهت شرق به غرب بوده است وبعدا” که قدرت حکومتی صفوی در اصفهان پای محکم می کند شاه عباس با ساختن پل خواجو در این مکان شبکه سازی کالبدی اصفهان را کامل می سازد.

عاملی دیگری نیز در ساختن پلها در این شهر مورد توجه بوده و آن بنای این پلها به صورتی متفاوت از دیگر پلها در کشور. این عمل به صورت خاصی جامع عمل به خود پوشانیده است.

الف ـ نمای پلها شباهت به کاروانسرا در دوران صفویه دارد و مخصوصا” با توجه به قسمت شاه نشین پل و بر جهان ابتدا و انتهای این شباهت بیشتر می گردد.البته این شباهت را شاید بایستی در جهت ارتباطات بین شهری مطرح میگردد و پل همین موقعیت را در دو قسمت رودخانه ایفا می کند.

ب ـ حجم پلها شبیه به حجم پلهای اروپایی قرون رنسانس است(فلورانس ـ ونیز) که در ارتباط با مردم ساخته میشوند ـ فرم غرفه هائی به عنوان فروش تفریح چایخانه ها و غیره که پلهای دوران صفویه نیز شاید در این جهت تقلید شده باشند ولی به علت موقعیت سوق الجیشی که پیدا میکند شاه عباس را از این تفکر منصرف میسازد.

این دو عامل (الف و ب ) با منظر شهری ارتباط خاص بر قرار می سازند مجموعه بیشه ها ـ رودخانه و بالاخره عمارتی میان آب حتی در این مسئله کاربدان جای می رسد و مسئله ارتباطی پل در مرحله دوم قرار می گیرد. دو پل الله وردیخان و خواجو از نظر فنی ساختمان نیز در حدی مطرح می شوند که صرف نظر از عامل عبوری به عنوان پل مطرح کننده مسئله تقسیم آب تفریح و بالاخره داد و ستد مردم قرار می گیرند.بخش تقسیم آب پل خواجو شاید با جرا‍‏‎‏‏ٌت بتوان به عنوان یک شاهکار فنی ساختمانی مطرح ساخت که امروزه با پیچیدگی فراوانی در کیلومتری به چند دورتر صورت می گیرد. عامل تقسیم آب به همراه مادیها( جویهای تقسیم به اراضی آب ) در سطح منطقه جز طرحهای مهندسی و طرح انداز صفوی شیخ بهائی دانست در جمع سازه های کالبدی شهر اصفهان به خوبی قدرت حکومتی مشاهده می گردد که این قدرت با سیاست خاص برنامه ریزی شهری و با شناخت بر عوامل اقتصادی مردم که همه چیز را تابع خویش می کند چگونه قدمت و استحکام خویش را در جامعه ای پایدار ساخته و حتی بعد از انقراض قدرت حکومتی به عنوان استثنا ٌ در تاریخ این شهر با تمام آن خصوصیات با جزئی تغییرات قدرتهای حکومتی دیگر باقی و بر جا می ماند.

مراحل اهمیت رودخانه به همراه پلهایش به صورت زیر می توان عنوان کرد:

الف ـ یهودیه قلعه تبرک جی به همراه پل شهرستان پل مارنان.

ب ـ مسجد جامع میدان کهنه، قلعه تبرک پل شهرستان،پل مارنان. 

ج ـ مسجد جامع میدان نقش جهان، چهار باغ، پل الله وردیخان.

د ـ مسجد جامع میدان نقش جهان،چهارباغ. پل الله وردیخان،پل مارنان، پل خواجو.

چهار باغ برای شاه عباس در طرح جدید شهری که عنوان می کرد اهمیت زیادی داشت و در این جهت بود که می خواست اولاٌ قدمت و کشش شاهرگ اقتصادی بازار را از طرف شرق به غرب برگردانیده شود. دوما” با تضعیف این عامل اقتصادی عامل بعدی یعنی پل شهرستان ضعیف می شد و در نتیجه دیگر آن کنترل هائی که گذشت مفهومی برای آن پل پیدا نمی کرد و پل الله وردیخان در انتهای چهار باغ اهمیت می یافت. در جهت تقویت پل الله وردیخان شاه عباس حتی به ایجاد منطقه ای ارمنی نشین در زیر رودخانة زاینده رود در بخش جنوبی غربی می کند و عبور و مرور ارامنه از پل الله وردیخان باعثی بر رونق این پل و شبکه چهارباغ می گردد.اساس شبکه بندی سازه اصفهان صفوی بر روی بازار از مسجد جامع میدان نقش جهان خیابان چهارباغ و رودخانه زاینده رود قرار دارد.پل خواجو اهمیت خاصی در این زمان داشته و با ساختن قصری خصوصی در ابتدای آن (قصر میرزا علیخان ) در واقع عبور و مرور از روی این پل بسته می شود.

طرح جامع شهر صفوی اصفهان با در نظر گرفتن عامل آب بعنوان عصاره حیات جامع مطرح شده و با توجه به این تمام فرمهای شهری انجام میگیرند .

طراحی براثر مادیها طراحی که منشع از سرچشمه اصلی بوم یعنی زاینده رود میگردد . طراحی بر اساس خیابانهای جدید مانند چهارباغ و چهارباغ صدر که مجددا” براساس عامل اقتصادی که بعد ازعامل کشاورزی مرحله قبل بعنوان تجارت زندگی روزمره به همراه بازا رو عبور از پلهائی که از رودخانه ی زاینده رود می گذرند و بالاخره خود رود خانه ای زاینده رود با انجام تقسیمات حیاتی آب در کننده هائی چون پل خواجو و تفریگاههای چون پل الله وردیخان مطرح میشود .

موقعیت امروزی سازه کالبدی شهر اصفهان چیست ؟ چندین پل مجموعهای مختلف و اهمیتها ... پلهای امروز بر روی زاینده رود که نقشی در حیات اصفهان بازی میکنند عبارتند از:

الف ـ پل خواجو

ب ـ پل الله وردیخان

ج ـ پل آذر

د ـ پل فلزی

ه ـ پل وحید

و ـ پل بزرگمهر

پلهای آذر ، فلزی ، وحید با توجه به ابعادشان بایستی جوابگوئی مهمی در حیات اصفهان داشته باشند بخصوص با ممنوعیت کامیون و اتوبوس از پلهای خواجو و الله وردیخان اما می بینیم که چه بی حساب این سه پل اخیر برروی زاینده رود زده شده اند و شاید فقط در مرحله ای پل وحید بتواند جوابگوی صحیح نیاز به شهر بشود .

پل الله رودیخان درست در محور مقابل چهارباغ مرکز حیاتی شهر صفوی اصفهان مطرح میشود و از طرف دیگر پل خواجو نیز در همین موقعیت را با چهار باغ صدر بازی  می کند در صورتیکه پل آذر مطلقا” درچنین وضعی قرار ندارد و پل فلزی تقریبا به علت کور بودن یکطرفه بودن خیابان منتظری در مقابل خیابان حکیم نظامی عملکرد صحیح خود را ندارد و تنها شاید منهای پل وحید با تکمیل شبکه اتوبان کمربندی اصفهان در جهت ارتباط با خیابانهای خیام و وحید و شریان ارتباطی بین شمال و جنوب کشور از طریق جاده تهران و جاده شیراز و ذوب آهن و شهر کرد مفهومی واقع به خود گیرد .

درجمع مطالب گذشته دقیق به مهم بودن پلهای الله وردیخان و خواجو از نظر مردم و ارتباطات شهری پی می بریم و این بدان معنی است که امروز نیزبا اینکه سه پل جدید بر روی رودخانه شهر موجود هستند ولی این دو  پل نه ازرونق افتاده اند و نه خود را باخته دارند .

تاریخچه پل خواجو 

پل خواجو چهارمین پل قدیمی است که از طرف مغرب برروی رودخانه زاینده رود قراردارد .هنگامیکه سیصد ذرع از پل چوبی بطرف پایین برویم به پل خواجو می رسیم که آن را پل بابارکن الدین ، پل شیرازی ، پل گهرستان ، پل حسن بیک ، پل تیموری و پل خواجو میگویند و درباره ساختمان و وجه تسمیه آن اقوال و روایات بسیاری نقل می کنند .از جمله این پل را خواجو که محله به این اسم را با جاده شیراز ربط می دهد ا  زاین راه است که کاروانهای به هنگام خروج و دخول عبور می نمایند .

....... این پل که در سر راه قدیم اصفهان به شیراز ساخته شده بود .بنام پل حسن آباد و پل بابارکن الدین نیز خوانده می شود. احتمال داده اند که شالوده آن در زمان حسن بیک ترکمان یا حسن پاشا نامی از امرای تیموری گذاشته شده باشد . بهر حال قبل از صفویه در محل این پل، پلی وجود داشته است که واسطه ارتباط شهر اصفهان با قبرستان مشهور و قدیمی تخت فولاد بوده است . و چون درآن زمان مشهورترین مزارات تخت فولاد و بقعه بابا رکن الدین بیضاوی انصاری بوده است آن پل بنام بابارکن الدین نیز نامیده شده . در دوره پادشاهی شاه عباس ، محل پل حسن آباد یا بابارکن الدین را یقینا” پل ساده ای بوده و به علت موقع بسیار خوب آن در بستر شهری زاینده رود برای ایجاد پل با شکوه  شاهی انتخاب کرده اند و پس از برچیدن آن پل شالوده و اساس پل شاهی را که امروز به پل خواجو بیشتر شهرت دارد ریخته اند . درباره انتخاب محل پل خواجو تا ورینه تاج و سیاح فرانسوی می نویسد شاه عباس از دو نظر محل مزبور را برای ساختن پل انتخاب کرد .یکی آنکه در این نقطه رود خانه عمیق و پر آب شده منظره زیبایی پیدا میکند دیگر آنکه راه گبرها که در پشت عمارت سعادت آباد اقامت دارند نزدیم شده از روی این پل جدید به شهر عبورو مرور نمایند

پایه های پل از سنگ ساخته شد و طرف راست آن ( مقابل جریان رود خانه ) مثل جلوی کشتی تیز و نوک دار است که از فشار آب جلوگیری می کند . سمت چپ دارای پله های سنگی عریض و مرتفعی است که تا کف رودخانه اتصال دارد . در مواقع کم آبی همان سکو ها نشیمن تما شا چیان میباشد که از منظره زیبای رود و بیشه های سبز و خرم اطراف استفاده میکنند .

امتیاز پل خواجو برسایر پل های زاینده رود آن است که غیر از اختلاف جنبه معماری ـ تزینات کاشیکاری فراوان نیز دارد و پشت بغلهای چشمه های پایین و غرفه های بالا و بنای دو بیگلربیگی روی پل و نمای غرفه های طرفین پل با کاشیهای الوان مختلف تزیین شده ودر داخل اطاقها و گوشواره های بیگلر بیگی روی پل که اقامتگاه تفریحی پادشاه بود نقاشی شده است .

این پل بیست ویک دهانه دارد در ابتدا و انتهای پل سمت راست و چپ غرفه های یک طبقه ساخته شده ودر وسط پل عمارت دو طبقه گچ کاری بنا کرده اند . کاشیهای بیرون پل قدری ریخته و قدری بر جاست به عقیده کرزن.

تغییر کارکرد پل خواجو

 پل خواجو به مثابه قصری است که فضای سبز و استخر خود را به گونهای طبیعی در اختیار دارد . پل خواجو نیز مانند سی و سه پل فونکسیون متفاوت قصر،محل عبور ، محل استراحت و گردش درتابستان را داشته است این پل را در جای پل قدیمی دیگری با در نظرگرفتن سه کارکرد ساخته اند :‌به منظور فضائی برای گذر و استراحت ، دیگرمحلی برای ایجاد یک دریاچه مصنوعی ، و سوم و مهمترین فونکسیون پخش کردن آب و رساندن آن به مناطق کشاورزی مختلف .

برا ی انبار کردن آب در بالا دست پل، نخست کشوهای ساخته شده با الوار در شیارهای شیب داری که در دو بدنه آب روی زیری کنده شده پایین می دادند تا جلوی آب روی زیری را ببندد . این کشوها را با طنابهائی که به زیر طاق پل آویزان میکردند ، بالا می کشیدند و پایین می دادند پس از آنکه جلوی آب رودهای زیری بسته شده ، جلوی آب رودهای زیری بسته شده ،. جلوی آب رودهای بالای می ایستد.

برای جا گذاشتن کشوهای بالائی ـ کنار دیدگاههای میان پایه های پل، در سنگ جا سازی کرده اند . نخست دو سر الوارهای متکا را در آنجا می گذاشتند سپس پایین کشوها را در شیاری که روی تخته سنگهای پوششی آب روی زیری کنده شده بود جا می گذاشتند و بالای آنهارا به الوارهای افقی تکیه میدادند برای آنکه فشار آب بالائی ، الوارهای متکای آنهارا نشکند ، پشت الوارهای متکا ، شمع چوبی می زدند برای آنکه این شمعها از جا در نروند ، در تخته سنگهای پوشش آب روی زیری، برای جا گذاشتن پای شمعها جا سازی کرده اند.برای تقسیم آب در زیر پل خواجو، کشوهای آب روی زیری را بالا می کشیدند و آب روان شده را از زیر کشوها را در پایین دست، نزدیک لبه پله کان،سوراخ گرد کوچکی کنده اند که یک میله چوبی کددار (درجه بندی شده ) در آن فرو میردند و گودی آب آرام گرفته را اندازه می گرفتند و از روی آن مقدار آب روان شده را می سنجیدند.از منظره دریاچه مصنوعی که در قسمت غربی پل موجود می شده در دوره شاه عباس دوم و جانشینان او در مواقعی که در کاخهای سلطنتی ساحل زاینده رود ماند عمارت هفت دست و تالار آئینه خانه مراسمی برپا بوده استفاده می شده، به این ترتیب که بر روی آبهای بر هم انباشته مقابل قصرهای سلطنتی مراسم آتش بازی به عمل می آمده است.

برای کشتن انرژی آب،در پایین دست پل، پله کانی ساخته اند که آب روی آن فرو می ریزد و انرژیش را از دست بدهد،تا هنگام رسیدن به بستر رودخانه،انرژی خراشنده نداشته باشد که بستر رودخانه را بشوید. در میان پایه های پل، دیدگاهی به پهنای9/2 متر ساخته اند که از درون آنها سراسر زیر پل دیده می شود. از این دیدگاه ها (بیشتر از دیدگاه میانی ) مسیر آب به آبیاران فرمان می داده است.

همچنین پله های کناری و سرار زیر پل جایگاهی بوده است برای تفریح و استراحت مردم، تا خستگی خود را در کنار رود درآمیختگی زیبای آن با طبعیت از دوش بردارند.معماری پل خواجو تحت تاثیر معماری قصرهای صفوی است. به عنوان مثال شباهت مرکز پل بیگلربیکی را به کاخ هشت بهشت می توان نام برد.این دو فضا  در دو ضلع شرقی و غربی پل شامل چند اطاق مزین به نقاشی است که اقامتگاه سلطنتی بوده است. و مواقعی که پادشاه قصد تماشای آبریزان پل را داشته، و یا به عنوان ویلائی تابستانه مورد استفاده خاندان شاهی بوده است. بعد از تعطیلات نوروز سال 1060 هجری به امر شاه عباس دوم پل خواجو را که بر زاینده رود بسته شده آئین بندی و چراغانی و گلریزان کردند و هر یک از غرفه های آن را یکی از امرا و بزرگان تزئین خود و پادشاه به مدت یک ماه در کنار رودخانه به عیش وعشرت پرداخت.

دانلود مقاله آذربایجان غربی

مقاله آذربایجان غربی

مقاله آذربایجان غربی

مقاله آذربایجان غربی

موقعیت جغرافیایی، حدود و وسعت

آذربایجان غربی مساحتی حدود 9/37598 کیلومتر مربع را دارد که البته بر اساس برآورد جدید دفتر فنی مرکز آمار ایران، مساحت استان آذربایجان غربی بدون احتساب دریاچه ارومیه 4868 کیلومتر مربع می باشد. این استان در شمال غربی ایران بین 35 درجه و 58 دقیقه تا 39 درجه و 47 دقیقه عرض شمالی و 44 درجه و 14 دقیقه تا 47 درجه و 19 دقیقه طول شرقی از نصف النهار گرینویچ قرار دارد.

استان آذربایجان غربی از جانب شمال به کشورهای تازه استقلال یافته اتحادجماهیرشوری سابق (ارمنستان و نخجوان)، از غرب به کشورهای ترکیه و عراق، از جنوب به استان کردستان و از شرق به استانهای آذربایجان شرقی و زنجان محدود است. مرکز مشترک ایران با اتحادجماهیرشوروی سابق دراین منطقه 135 کیلومتر که همان مرز آبی رودخانه ارس می باشد. مرز مشترک ایران با ترکیه در آذربایجان غربی 482 کیلومتر می باشد که از این میزان 34 کیلومتر آن مرز آبی رودخانه های قره سو و نازلو به طول 34 کیلومتر و 452 کیلومتر آن مرز خشکی است. مرز مشترک  ایران با عراق در این استان حدود 200 کیلومتر مرز خاکی است. استان آذربایجان غربی طولانی ترین مرز خود را با استان آذربایجان شرقی دارد و این مرز از پیوستن رود آق چای به ارس درغرب جلفا شروع شده، پس از عبور از شرق رود مزبور و قطع راه مرند- بازرگان و ناحیه ولدیان خوی و راه آهن ایران- ترکیه، دریاچه ارومیه را که مرز طبیعی دو استان را تشکیل می دهد. در جهت شرقی مسیر زرینه رود، از میان ملکان و میاندوآب و صایین قلعه عبور نموده و در مرز زنجان خاتمه می یابد.

مرز آذربایجان غربی به کردستان جهت غربی-شرقی دارد که از دره رود شرع شده و پس از گذشتن از نواحی سردشت و بانه و بوکان، سقز و قطع شاخه های سیمینه رود و عبور از جنوب تکاب در چهار طاق در نقطه اتصال سه استان زنجان، کردستان، آذربایجان غربی خاتمه می پذیرد.

مرز آذربایجان غربی و استان زنجان از طریق ناحیه تکاب به ماه نشان استان زنجان اتصال پیدا می کند جهت آن شمال غربی به جنوب شرقی است و بیشتر این ناحیه را کوههای مرتفع پوشیده است و ارتباط تکاب با زنجان بیشتر از طریق بیجار و جاده تخت سلیمان که در نزدیک ترین راه ارتباطی به زنجان به شمار می رود انجام می گیرد.

ارتفاع مرکز استان یعنی شهرستان ارومیه از سطح دریای آزاد 1340 متر و فاصلة هوایی آن تا تهران 596 کیلومتر است.

بازرگانی

از آنجا که آذربایجان غربی با کشورهای ارمنستان، نخجوان، ترکیه وعراق هم مرز است و ارومیه نیز در ناحیة‌ سرحدی ایران و ترکیه و عراق واقع گردیده ، لذا مورد توجه دولت ها و بازارهای جهانی بوده است. از این رو می توان گفت که آذربایجان غربی از قدیم یکی از قطب های بازرگانی ایران بوده است.

آذربایجان غربی امروز نیز از لحاظ بازرگانی در ایران اهمیت ویژه ای برخوردار است. از صادرات مهم این منطقه، خشکبار، پیاز، حبوبات، پشم، توتون و تنباکو،‌ میوه و غیره را می توان نام برد. واردات آن نیز شامل برنج، پارچه، ماشین آلات ، چینی، کفش،‌ سیگار، چای، و … است.

معادن

مطالعات معدن شناسی در کلیه نقاط استان آذربایجان غربی،‌ با توجه به موقعیت مرزی با سه کشور همسایة‌ شمالی و غربی غیرمقدور بوده و اطلاعات دربارة معادن و ذخایر مواد اولیه محدود به نقاطی از این استان است که تا حدودی از نقاط مرزی دورتر می باشند.

مواد معدنی مکشوفة ‌استان آذربایجان غربی در حال حاضر عبارتند از: سرب، مس، گرانیت، انتیموان، زرنیخ، نمک طعام، زغال سنگ، گوگرد، خاک نسوز، گچ، آهک،تراورتن، سنگ مرمر، میکا.

معادن سرب، سرب، انتیموان در تکاب معدن زرنیخ در زره شوران، زغال سنگ در میاندوآب، خاک نسوز در بوکان، تراورتن در ماکو، معادن گچ و آهک در ارومیه، سنگ مرمر در خوی،‌ میکا در قره باغ، نمک سنگ در خوی قرار دارند.

البته شایان ذکراست که دریاچة ارومیه با توجه به درصد نمک بسیار بالایی که دارد، از مهمترین ذخایر نمک طعام در ایران است و برداشت نمک از آب دریاچه به یکی از فعالیت های عمده اشتغال زایی ساکنین سواحل دریاچه تبدیل شده است . نمک دریاچة ارومیه بیشتر در سواحی غربی و شرقی دریاچة قرار دارند.

دانلود مقاله صنعت گردشگری استان قزوین

مقاله صنعت گردشگری استان قزوین

مقاله صنعت گردشگری استان قزوین

مقاله صنعت گردشگری استان قزوین

جایگاه صنعت گردشگری در استان قزوین

استان قزوین با توجه به پیشینة تاریخی آن و با در نظر گرفتن قابلیت هایی که در زمینه جاذبه های تاریخی، گردشگری و منابع طبیعی و ... دارد میتواند نقش عمده و ویژه‌ای در زمینه توسعه صنعت توریسم داشته باشد که قابلیتها، امکانات و زمینه های مساعد آن به شرح ذیل می باشد:

- داشتن مواهب و چشم اندازهای طبیعی

- موقعیت مناسب استراتژیکی و ترانزیتی

- قابلیتهای بازرگانی - تجاری

- زمینه های مساعد علمی - تحقیقاتی

این استان با داشتن این قابلیتها و توانمندیها میتواند با برنامه ریزی ساختاری و زیربنایی جزء قطبهای موفق توریستی در سطح مالی و بین المللی مطرح شود .

جاذبه های گردشگری استان

 جاذبه های طبیعی

جاذبه ها و چشم اندازهای طبیعی مشتمل بر مجموعه وضعیتهایی است که انسان با چشم و دیدگان خویش می بیند. مهمترین عوامل طبیعی که در هماهنگی با یکدیگر موجب شکل بخشیدن به چشم اندازها و مناظر طبیعی به صورت یک مجموعه یکپارچه میشوند مشتمل بر ویژگیهای توپوگرافی، ساختار اقلیمی و آب و هوایی، ساخت زمین شناختی، کم و کیف منابع آب، پوشش گیاهی (مرتع و جنگل) ، حیات وحش و ... است.

استان قزوین به لحاظ توپوگرافی از سه قلمرو متمایز کوهستانی، کوهپایه ای و دشتی تشکیل شده که بلندترین نقطة ارتفاعی آن بیش از 4000 متر ارتفاع دارد و اغلب پوشیده از برفهای دائمی است. با توجه به ویژگیهای توپوگرافی و تأثیر عوامل مؤثر بر آب و هوا، استان قزوین برخوردار از اقلیمهای مختلف با میزانهای متفاوت بارندگی و دما است.

همچنین فضاهای کوهستانی شمالی سرمنشأ رودخانه های مهم و پر آبی است که بخش مهمی از آن بوسیله رودخانه شاهرود وارد سد سفید رود شده و نیز بخشی از آبهای سطحی رو به سمت جنوب، پس از مشروب ساختن دشتهای قزوین و تاکستان از استان خارج میشوند.

با توجه به عوامل طبیعی مذکور، پوشش گیاهی استان عمدتاً مرتعی بوده و در نواحی کوهستانی و کوهپایه ای شمالی در طارم و الموت عرصه های جنگلی متشکل از گونه های بلوط ، زرشک، سیب وحشی، پسته وحشی و ... است.

1- آب و هوا و مزیتهای اقلیمی

اقلیم و ویژگیهای مطلوب آب و هوایی از جمله دمای آسایش و میزان بارندگیها و نوع آن، از مزیتهای عمدة جذب توریست به شمار می روند به نحوی که براساس مطالعات انجام شده در باب سهم هر یک از جاذبه ها در جذب گردشگران، 1/52% از گردشگران در جستجوی عوامل مساعد اقلیمی، مناظر طبیعی، سواحل و کناره های دریا بوده اند که نزد 5/36% از کل گردشگران، جاذبه های اقلیمی در رتبه اول قرار داشته است. بر همین اساس در استان قزوین به جز تیر و مرداد که گرما تا حدود کمی مانع از راحتی گردشگران است، سایر ماههای سال مطلوب می باشد.

2- رودخانه ها و تالابها

از مهمترین عناصر طبیعی در جذب مسافران،‌کم و کیف رودخانه ها، چشمه ها، تالابها، دریاچه ها و ... می باشد. این عنصر به تنهایی جاذبه ای ارزشمند و کم نظیر محسوب میشود که در شکل بخشی به سایر چشم اندازها و تصاویر طبیعی نقش مهمی ایفا می کند. استان قزوین از این لحاظ به دو فضای کاملاً متمایز تفکیک می شود. قسمتهای شمالی شهرستان قزوین و تاکستان برخوردار از رودخانه های متعدد و استخرها بوده و قسمتهای مرکزی و جنوبی استان دارای رودخانه های دائمی قابل توجهی نیست. به عبارت دیگر میتوان نواحی شمالی استان قزوین را در زمرة قلمروهای پرآب کشور محسوب کرد. مهمترین منابع آب استان قزوین در فصل اول و بخش هیدرولوژی آورده شده است.

3- چشمه ها (آب گرم و آب معدنی)

چشمه سارها و چشمه های آب معدنی به میزان قابل توجهی برای درمان انواع بیماریها مورد استفاده قرار می گیرند و از این رو امروزه نه تنها به عنوان مراکز آبدرمانی، بلکه از ارزشمندترین جاذبه های طبیعی در جذب مسافران تفریحی محسوب می شوند. استان قزوین همچون بسیاری از استانهای کشور چشمه های آب معدنی و طبیعی متعددی دارد که بطور سنتی مورد استفادة مردم قرار می گیرند.

دانلود مقاله استان گیلان

مقاله استان گیلان

مقاله استان گیلان

مقاله استان گیلان

آشنایی با سرزمین مردم گیل و دیلم

حدود جغرافیایی، آب و هوا

هنگامیکه تاریخ ایران را از نظر میگذرانید خواهید دریافت که در میان مناطق مختلف ایران کمتر منطقه‌ایست که چون گیلان و ساکنان بخشهای دامنه‌های شمالی البرز بخاطر دلیریها و بهادریهایشان دارای منابع مختلف تاریخی بوده باشد و بهمین دلیل هم بیش از همة مناطق دیگر ایران دارای تاریخهای محلی است و یا در نوشته‌ها مورد حب و بغض‌های سیاسی و طبقاتی قرار گرفته است اگر چه آثار باستانی منطقه قدرت پایداری در برابر وضعیت اقلیمی را نداشته و بخشی از آن نیز بر اثر حادثه‌ها در دل خاکها مدفون شده و بخشی دیگر بدست انسانهای نادان به تاراج رفته و ویران گردید اما زندگی سلحشورانة آنان در منابع تاریخی و نوشته‌های محلی و در فرهنگ عامه آشکارا بچشم می‌خورد.

این منطقه که در پای سلسله جبال البرز و در آغوش درختان جنگلی و در کنار دریای خزر آرمیده است. از طرف مشرق با مازندران و از مغرب با آذربایجان همسایه است و اگر همچون جغرافی نویسان قدیم حدود جغرافیایی گیلان را از طرف شمال به دریای خزر و از طرف مشرق به مازندران و از جنوب به ری و قزوین و زنجان و از طرف مغرب به آذربایجان محدود سازیم باز هم باید گفت که بخش وسیعی از مناطق کوهستانی را که امروز با نام «دیلم» از منطقة جلگه‌ای جدا می‌سازند باید جزء گیلان بحساب آورد که از نظر سیاحان داخلی و خارجی و تقسیم‌بندیهای منطقه‌ای و سیاسی و اقتصادی تا قرن‌های نزدیک بما نیز چنین بوده است همانطور که گاه گیلان را نیز ضمیمة نواحی دیلم بحساب می‌آورند بطوریکه مقدسی که کتاب خودالتقاسیم فی معرفه‌الاقالیم را که در قرن چهارم هجری می‌نوشت طبرستان و جرجان و قومس (سمنان ـ دامغان ـ بسطام) را نیز از جمله مناطق دیلمیان میداند. باید گفت حدود جغرافی آن (گیل و دیلم) تا اوایل عصر صفوی و دقیقاً تا انقراض سلسلة کیائیه در دوران سلطنت شاه عباس صفوی بنا به مقتضیات زمان و بر اثر کشمکشهای نظامی متغیر بوده است و امروز مسافری که بخواهد این حدود را ببیند همینکه از شهرستان کرج خارج گردید باید در امتداد رشته کوههای البرز حرکت کرده از طرف قزوین به رشت به راه ادامه دهد و پس از عبور از منطقه طارم و رسیدن به رود خروشان سپیدرود در برابر انبوه درختان جنگلی قرار خواهد گرفت در امتداد رودخانه پس از رسیدن به منطقه امامزاده هاشم (جهنم دره سابق) و عبور از شهرستان رشت و بندر انزلی به منتهی‌الیه این منطقه یعنی گرگانرود و آستارا خواهد رسید و در بخش شرقی به منطقة تنکابن که تا دوران قاجاریه ضمیمه گیلان بود از شهرهای لاهیجان و لنگرود و رودسر گذشته به چابکسر که آخرین بخش شرقی میان گیلان و مازندران است می‌پیوندد. تماشای آنهمه زیبایی و تنوع برای هر رهگذر تازه وارد پس از رسیدن به منجیل قدم به قدم خیره‌کننده‌تر خواهد بود زیرا با محاصره شدن منطقه در میان رشته کوههای طالش ـ طارم خلخال ـ دیلمان که مانع خروج ابرهای حاصل از تبخیر آب دریا و رودخانه‌ها و استخرها و مرداب‌هاست و همچنین حرکت بادها از دریا بخشکی و از فلات مرکزی ایران بسوی دریا آب و هوای گیلان مرطوب و متغیر و برای رشد و پرورش گیاهان و درختان مختلف فوق‌العاده متناسب بوده و رطوبت هوا تا 95 درصد و ارتفاع باران از 125 تا 162 سانتیمتر میرسد و درجة حرارت تا حدود 3 در زمستان و 37 درجه در تابستان می‌باشد. میزان نزول برف چون دورة یخبندان گیلان زیاد نیست و حداکثر ارتفاع برف ممکنست تا دو متر برسد.

اگر از جلگه بطرف دامنه‌های جنگلی برویم بازهم میزان بارندگی و رطوبت و یخبندان متغیر خواهد بود تا جائیکه از ارتفاع 1200 متری به بعد بخاطر سردی هوا رشد درختان متوقف گردیده و در عوض با چمنزارها و مراتع زیبائی روبرو می‌شویم و در ارتفاعاتی معادل 1800 تا دو هزار متر انواع گل و گیاه معطر روئیده می شود.

خجوکو که در سال 1849 و 1850 میلادی در رشت میزیست و تاریخ گیلانش یکبار در سال 1306 و بار دیگر در سال 1354 چاپ گردیده است می‌نویسد. قوت و سرعت توسعة نباتات در این سامان بینهایت است اما از قلل کوه تجاوز نمی‌کند و هیچ چیز محزون‌تر از دیدن مناظر آن طرف نیست زیرا فاقد هرگونه طراوت است مانند کوههای خلخال که از خاک رس و ریگ قرمز مرکب بوده و دشتهای خمسه و قزوین و تهران و سمنان و دامغان و بسطام که همه لم یزرع است سبزه و آب در آنطرف‌ها همانقدر نایاب است که در این طرف بحد وفور یافت می‌شود. گیلانی‌ها در زبان اغراق می‌گویند. اگر در راس یکی از کوههای گیلان بمانید قسمتی از ریش شما که اینطرف است با عطر گلهای ما معطر می‌شود و حال آنکه قسمت دیگر مانند صحرای آنطرف کوه پر از گرد و غبار می گردد.

همانطور که اشاره گردید ارتفاعات گیلان را سه رشته‌کوههای مختلف محدود می‌سازد که عبارتند از:

1 ـ کوههای طالش که به موازات سواحل دریای خزر امتداد یافته و میان آذربایجان و دریای خزر واقع است.

2 ـ کوههای طارم و خلخال که رودخانه سپیدرود از کنار دره‌های باریک آن می‌گذرد و رشته‌کوههایی آنرا از کوههای دیلمان جدا می‌سازد و گیلان را به دو بخش تقسیم می‌نماید.

3 ـ کوههای دیلمان که دنباله رشته‌کوههای البرز بوده و مرتفع‌ترین قلة آن در گیلان درفک (دلفک) است و از جنوب به منجیل و از طرف مشرق تا مناطق ییلاقی تنکابن و ارتفاعات سه هزار پیش می‌رود.

لرد کرزن در کتاب خود بنام ایران و ایرانیان آب و هوای گیلان را به چهار قسمت زیر تقسیم می‌نماید:

1 ـ حاشیة دریای خزر با توده‌های شن به ارتفاع هشت تا ده متر و پهنای دویست تا چهار صد متر با بادهای شمالی و شمال غربی که رطوبت را به لبة جنوبی دریا می‌رساند.

2 ـ اراضی پشت این تپه‌های شنی که مردابها و مناطق باتلاقی را ایجاد می‌نماید و رسوبات رودخانه‌ها را که از کوهها سرازیر می‌گردند در خود جای می‌دهند که نمونه‌ای از آنها مرداب بندر انزلی در گیلان است.

3 ـ حاشیة پشت مردابها و سواحل داخلی آبهای راکد که منطقه‌ای است جنگلی و شهرهای مهم و دهکده‌های پر جمعیت در این قسمت واقع است که فاصله آن تا پای کوهها از سه تا سی کیلومتر تغییر می‌کند.

4 ـ دامنه‌های البرز که نظافت هوا و زیبایی آن نظیر ندارد و در منطقة خالی از درخت و جنگلها و در دامنة کوههائی که بر آنها مشرف است ییلاقهائی قرار دارند.

دریا ـ جلگه ـ کوه

دریا و جلگه و کوه بزرگترین منبع اقتصادی و حیاتی مردم منطقه است که بی‌دریغ چون سفره گسترده‌ای در برابر ساکنان قرار دارد دریای خزر که با نامهای دریای کاسپین، دریای هیرگانا، (جرجان ـ گرگان) دریای طبرستان، دریای گیلان، دریای مازندران، دریای شیروان، دریای دیلم، دریای آبسکون شناخته شده است از شمال به سمت جنوب به طول یکهزار و دویست کیلومتر امتداد می‌یابد و دارای هفت‌هزار کیلومتر ساحلی است که تنها یکهزار کیلومتر آن در خاک ایران است و سطح دریا بر اثر ریزش آبهای یکصدو سی رودخانه که بعضی از آن در خاک ایران واقع است به سیصد و هفتاد و یکهزار کیلومتر مربع میرسد و بدین ترتیب دریای خزر با وسعت قابل توجهش همانطور که از حیث انواع ماهی و کلسیم و سولفاتها غنی است موجب آبادانی و سرسبزی و حاصلخیزی جلگه‌ها و کوهها و باروری زمینها و افزایش و رشد گیاهان و درختان جنگلی می‌گردد و آنچه را که به کمک انسان  در این ناحیه‌ی مستعد بدست می‌آید عبارتند از: برنج، چای، انواع مرکبات، توتون، سیگار، غلات، زیتون، کنف، بادام‌زمینی و انواع محصولات صیفی و تربیت کرم ابریشم و پرورش دامها امروز اگر چه کشت بعضی از محصولات زراعتی مانند پنبه و نیل تا حدودی هم نیشکر همچون صنایع دستی مانند پارچه‌بافی فراموش گردیده و یا اهمیت گذشته‌اش را از دست داده است اما می‌توان گفت که برای زحمکشان گیل و دیلم زمین سخاوتمندانه و در تمام فصول سال آماده بهره‌ دادن می‌باشد آنچنانکه در گذشته نیز بوده است .

محققان از فراوانی گیاهان داروئی در منطقه یاد می‌کنند و در وقایع دوران اسماعیلیه به وجود بیمارستان در الموت و صدور گیاهان دارویی و داروهای گیاهی از منطقة کوهستانی دیلم بسوی شهرها و سرزمینهای دوردست اشاره می‌نمایند و ظاهراً تاریخ آغاز دانش پزشکی را که امروز در میان مردم گیل و دیلم به (گیل تجربه) معروف است و هنوز هم راهنمای امور بهداشتی و درمانی مردم روستاهای این ناحیه است باید به طبیعت پر برکت زمین و تلاش و شناخت دانشمندان عصر اسماعیلی که با ورود حسن صباح به الموت آغاز گردید مربوط دانست. مناطق جنگلی که زمانی تا نواحی الموت امتداد داشت امروز در ارتفاعات رحمت‌آباد و نزدیک به قله درفک پایان می‌پذیرد و اگر چه باید اعتراف کرد که کاهش وسعت دامنه‌های جنگلی از زیبائی و اهمیت اقتصادی منطقه چیزی کم ننموده و آنرا به مناطق ییلاقی و مرکز دامداری و غلات تبدیل ساخت و خوش آب و هوا ترین و زیباترین ارتفاعات و قلل گیلان نیز در این قسمت واقع است که شناخته شده‌ترین آنها قلة معروف درفک ( دلفک) است وقتی که از شهر رشت به طرف رودبار در حرکت میباشیم در شرق رودخانه سپیدرود در رشته ارتفاعاتی که بموازات جاده عمومی است بلندی 2700 تا 3000 متری در فک قرار دارد هنگامیکه از این بلندی به جنگلها و دشتها و صحراهای باطراوت گیل و دیلم بنگرید اطمینان دارم در برابر شکوه و عظمت خیره کننده طبیعت به هیجان خواهید آمد و هیچ چیز زیباتر از آن نخواهد بود که بخواهید طلوع دل‌انگیز خورشید را از بلندیهای آن تماشا کنید و یا غروب سرزمین مردم گیل آن زمان که در ابرهای سپید و پراکنده پوشیده شده و کوهستان دیلم را که در زیر تابش خورشید همچنان سربرافراشته و از عظمت و استواری سخن می‌گوید به بینید.

توجه به معادن گیلان که بعضی از آنها شناخته شده باقیمانده است و تعدادی نیز مورد بهره‌برداری می‌باشد بدان علت ضروری است که می‌تواند در آینده ارزش اقتصادی خود را در کیفیت زندگی عمومی نشان دهد اما هنوز اهمیت خود را به خاطر نعمتهای دیگری که طبیعت در اختیار مردم این ناحیه قرار داده پیدا نکرده است.

نژاد

گیلان که در اوستا از آن به وارنا نام برده می‌شود مرکز باستانی اقوام و تیره‌های مختلفی است که از جمله آنها قوم گیل می‌باشد و امروز سرزمینشان را گیلان می‌نامند. پاره‌ای از محققین گیلها را با قوم دیگری به نام کادوسیها از یک تیره می‌شناسند بارتلد در این باره می‌نویسد. در عهد قدیم سکنه گیلان را کادوسیان تشکیل می‌دادند که در قید اطاعت دولت هخامنشی نبودند همین قوم یا قسمتی از آن را گیل (گه‌لای، گیلوی، گه‌لوی) هم نامیدند و ولایت گیلان نام کنونی خود را از اسم قوم مزبور دارد. بدون آنکه به نظرات دیگران اشاره گردد از چهار گروه زیر که سهمی در وقایع تاریخی منطقه داشته‌اند میتوان نام برد.

1 ـ کاسپی‌ها: این گروه که دریای خزر به نامشان دریای کاسپین نامیده می‌شد بتدریج در اقوام دیگر حل گردیده و نابود شدند.

2 ـ کادوسیها: اگر آنها را از گیلها جدا کنیم در ارتفاعات کوهستانی بخش غربی و در قسمتهای جلگه‌ای گیلان میزیستند و شهر رشت که مانند لاهیجان تا دورة مغولها از آن نامی برده نمی‌شد تقریباً در حدود سرحدات مرزی میان گیلها و کادوسیها قرار داشت. کادوسیها مانند گیلها همانطور که از نفوذ قبایا آریایی در میان خود جلوگیری کرده و آنرا دچار کندی ساختند بعدها مانع نفوذ اعراب نیز گردیده و سالها با استقلال میزیستند.

3 ـ ماردها یا آماردها: آنان جنگجوترین طایفه غیر آریایی بودند که در حاشیة سپیدرود زندگی می‌کردند و سپیدرود بنام آنان رود آمارد خوانده میشد پاره‌ای از زبان شناسان واژه مرد و مردانه و مردم را در فارسی و همچنین فعل مرد و مرد و تمرد و مشتقات دیگر آنرا در عربی از نام این طایفه می‌شناسند.

4 ـ گیلها همانطور که اشاره گردید این دسته نیز در کنار کادوسیها و در بخش جلگه‌ای می‌زیستند که به تدریج با کادوسیها بصورت تیره واحدی درآمدند و پس از کوچ و رانده شدن ماردها از حاشیه سپیدرود آن بخش را نیز در اختیار گرفته و از این زمان سرتاسر منطقه با نام گیل و دیلم شناخته شد.

بارتلد بنقل از استخری می‌نویسد: شهر عمده دیلمها پروان بود و مقدسی می‌گوید مهمترین شهر گیلها دولاب بود که شهر تجارتی و نزدیک دریا و ظاهراً در قسمت غربی گیلان واقع شده بود چه از ولایت دولاب تا مغان پنج روز راه و تا شالوس (چالوس) یازده روز راه حساب میکردند و مطابق گفته اصطخری در کوهها قوم دیگری سکونت داشت که به زبان مخصوص غیر از زبان گیلها و دیلمها سخن می‌راند در مجموع باید گفت که در جریان تاریخ و ثبت حادثه‌ها رفته رفته نام کادوسیها از نوشته‌های مورخین حذف میگردد و امروز سراسر منطقه که چهار تیره بالا در آن می‌زیستند و سالها با استقلال در آن زندگی می‌نمودند با نام گیلان می‌شناسیم یعنی با نام قومی که حدود یکصد و پنجاه سال پیش از آغاز دولت هخامنشی در آن سکونت داشته است و می‌توان از این زمان با زندگی دلیرانه‌اش آشنا گردید و آنرا در کتابها و مستندات تاریخی دیگر جستجو کرد. اما امروز نمی‌توان گفت مثلاً گیلها در کجایند و یا دیلمیان تا چه حد از تاثیر اختلاط اقوام دیگر با نژادشان برکنار مانده‌اند شاردن سیاح عصر صفوی می‌نویسد در ایران هیچ فرد عالی مقامی یافت نمی‌شود که از مادر گرجی یا چرکسی زاده نشده باشد چون بیشتر از یکصد سال است که این اختلاط و امتزاج آغاز یافته استموضوعی که شاردن درباره گروه خاصی اشاره می‌کند رفته رفته بعلل سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در میان طبقات دیگر جامعه ایرانی از جمله میان ساکنان گیل و دیلم نیز راه یافته است تیره‌ها و نژادهائیکه هم اکنون در گیلان زندگی می‌نمایند و با بومیان در کار ساختن سرزمین خویشند عبارتند از: 1- طالشها 2- کردها 3- ترکها 4- ارامنه 5- گرجی‌ها 6- مازندرانیها.